شماره ٦٥: آن که مرادش تويي از همه جوياتر است

آن که مرادش تويي از همه جوياتر است
وان که در اين جستجو است از همه پوياتر است
گر همه صورتگران صورت زيبا کشند
صورت زيباي تو از همه زيباتر است
چون به چمن صف زنند خيل سهي قامتان
قامت رعناي تو از همه رعناتر است
سنبل مشکين تو از همه آشفته تر
نرگس شهلاي تو از همه شهلاتر است
حسن دل آراي تو از همه مشهورتر
عاشق رسواي تو از همه رسواتر است
مست مقامات شوق از همه هشيارتر
پير خرابات عشق از همه برناتر است
آن که به محراب گفت از همه مؤمن ترم
گر دو سه جامش دهند از همه ترساتر است
باده پايندگي از کف ساقي گرفت
آن که به پاي قدح از همه بي پاتر است
سر غم عشق را در دل اندوهناک
هر چه نهان مي کني از همه پيداتر است
چون که سلاطين کنند دعواي بالاتري
رايت سلطان عشق از همه بالاتر است
گر همه شاهان برند دست به برنده تيغ
تيغ جهان گير شاه از همه براتر است
ناصردين شهريار، تاج ده و تاج دار
آن که به تدبير کار از همه داناتر است
اختر فيروز او از همه فيروزتر
گوهر والاي او از همه والاتر است
مرغ چمن دم نزد پيش فروغي بلي
آن که زبانش تويي از همه گوياتر است