همو راست

چو روي تو نبود لاله بهاري نه
چو قد تو نبود سرو جويباري نه
ز دلبران نبودچون تو دلشکن ياري
زعاشقان نبود چون مني به زاري نه
ترا زمن همه جز بندگي نمودن نيست
مرا ز تو همه جزدرد و رنج وخواري نه
به بيست شهر چو من عاشق غريوان نيست
به صد بهار چو تو لعبتي بهاري نه
مراد تو همه جز جنگ و ترکتازي نيست
مراد من همه جز صلح و سازگاري نه