شماره ٢٧٧: در جهان گر نه يار داشتمي

در جهان گر نه يار داشتمي
با جهان خود چه کار داشتمي؟
دست کي شستمي به خون جگر
گر به کف در نگار داشتمي؟
گر نبردي قرار و آرامم
حالي، آخر قرار داشتمي
ور مرا عشوه کمترک دادي
قول او استوار داشتمي
ور به کارم دمي نظر کردي
به ازين کار و بار داشتمي
دل اگر در ميانه گم نشدي
دلبر اندر کنار داشتمي
با سپاه غمت برآمدمي
با خود ار بخت يار داشتمي
با عراقي، اگر دلاورمي
روز و شب کارزار داشتمي