شماره ١٩٤: گر ز شمعت چراغي افروزيم

گر ز شمعت چراغي افروزيم
خرمن خويش را بدان سوزيم
در غمت دود آن به عرش رسد
آتشي، کز درون برافروزيم
آفتاب جمال بر ما تاب
زانکه ما بي رخت سيه روزيم
تا ببينيم روي خوبت را
از دو عالم دو ديده بردوزيم
مايه جان و دل براندازيم
به ز عشقت چه مايه اندوزيم؟
همچو طفلان به مکتب حسنت
ابجد عشق را بياموزيم
در غم عشق اگر رود سر ما
اي عراقي، برو، که بهروزيم