شماره ١٤٥: حبذا عشق و حبذا عشاق

حبذا عشق و حبذا عشاق
حبذا ذکر دوست را عشاق
حبذا آن زمان که پرده عشق
بيخود از سر کنند با عشاق
نبرند از وفا طمع هرگز
نگريزند از جفا عشاق
خوش بلايي است عشق از آن دارند
دل و جان را درين بلا عشاق
آفتاب جمال او ديدند
نور دادند از آن ضيا عشاق
داده اند اندرين هوس جان ها
چون سکندر در آن هوا عشاق
بگشادند در سراي وجود
دري از عالم صفا عشاق
اي عراقي، چو تو نمي دانند
اين چنين درد را دوا عشاق