شماره ٢٩: در سرم عشق تو سودايي خوش است

در سرم عشق تو سودايي خوش است
در دلم شوقت تمنايي خوش است
ناله و فرياد من هر نيم شب
بر در وصلت تقاضايي خوش است
تا نپنداري که بي روي خوشت
در همه عالم مرا جايي خوش است
با سگان گشتن مرا هر شب به روز
بر سر کويت تماشايي خوش است
گرچه مي کاهد غم تو جان من
ياد رويت راحت افزايي خوش است
در دلم بنگر، که از ياد رخت
بوستان و باغ و صحرايي خوش است
تا عراقي واله روي تو شد
در ميان خلق رسوايي خوش است