شماره ٣: اين حادثه بين که زاد ما را

اين حادثه بين که زاد ما را
وين واقعه کاوفتاد ما را
آن يار، که در ميان جان است
بر گوشه دل نهاد ما را
در خانه ما نمي نهد پاي
از دست مگر بداد ما را؟
روزي به سلام يا پيامي
آن يار نکرد ياد ما را
دانست که در غميم بي او
از لطف نکرد شاد ما را
بر ما در لطف خود فرو بست
وز هجر دري گشاد ما را
خود مادر روزگار گويي
کز بهر فراق زاد ما را
اي کاش نزادي، اي عراقي
کز توست همه فساد ما را