پسر در اثبات شرع به پير دانا گويد

کنون اي پير خواهم رفت درياب
توئي صورت به نزد ما تو بشتاب
کنون اي باب خواهم رفت درياب
که گشتم من ز حيرت عين غرقاب
کنون اي باب خواهم شد حقيقت
ز دست خود مهل اينجا شريعت
شريعت گوش دار اي عالم دل
که تا مقصود خود بيني تو حاصل
شريعت گوش دار وراز کل بين
تو در عين شريعت نار کل بين
ز نور شرع يابي جان جانان
که بعد هر غمي شاديست آسان
ز نور شرع ره بيني تو روشن
جهان صورتست اينجا چو گلشن
ز نور شرع نور شمس بنگر
که پنهان ميشود هر شب بزيور
ز نور شرع مه بگداخت هر ماه
که تا بوئي برد در شرع زين راه
شريعت کوش و آنگه کن طريقت
سوم ره دمزن از عين حقيقت
حقيقت در شريعت مي توان يافت
طريقت در حقيقت نيز بشتافت
که تا دريافت اسرار حقيقت
مسلم نيست بي نور شريعت
کسي کو شرع بشناسد ز الله
شريعت هست عين قل هوالله
مقام ايمني باشد شريعت
که محو آرد نمودار طبيعت
مقام ايمني در شرع يابي
که اندر وي تو اصل و فرع يابي
مقام ايمني شرعست درباب
در اين خانه بگشا دست در باب
شريعت ايمني و ساکني است
که با نور خدائي هست پيوست
مقام ايمني زو شد پديدار
کسي کاين را بجان آمد خريدار
مقام ايمني دارند در ذات
که اندر شرع مي يابند اثبات
ز شرع مصطفي حق بين و حق شو
حقيقت اولين و آخرين شو
ز شرع مصطفي مگذر زماني
دمادم تا کني از وي بياني
شريعت جوي و جان آزاد گردان
ز حق جان و دلت را شاد گردان
شريعت سر عالم بر گشود است
ره تحقيق حق اينجا نمود است
شريعت راز دارست از حقيقت
که مخفي مي کند عين طبيعت
شريعت حق شناس و راه باطل
رها کن تا شود مقصود حاصل
شريعت حق شناس و حق يقين شو
حقيقت اولين و آخرين شو