در نعت سلطان سريرارتضاعلي بن موسي الرضا عليه السلام وکسب فيوضات از آستان آن حضرت

شه من در خراسان چون دفين شد
همه ملک خراسان را نگين شد
امام هشتم و نقد محمد
رضاي حق بد او در دين احمد
هم او بد قره العين ولايت
به او همراه بد کل عبادت
بدان تو کعبه بر حق مرقدش را
از آنکه هست محبوب حق آن جا
به قول مصطفا حج شد طوافش
چرا کردي تو اي ملعون خلافش
ز کعبه بس مراتب دان بلندش
بگويم ليک نتواني فکندش
درون کعبه ما نقد شاه است
که او محبوب و مطلوب الاه است
به حال کودکي در آستانش
به شبها خوانده ام ورد زبانش
مرا از روح او آمد مددها
دگر گفتا که شابورت بود جا
به وقت کودکي من هيجده سال
به مشهد بوده ام خوش وقت و خوشحال
دگر رفتم به نيشابور و تون هم
به آخر گشت شاپورم چو همدم
به شاپورم بدندي سالکان جمع
از ايشان داشتم اسرارها سمع