آغاز

بدان اي پاک دين گر پاک آيي
که آن ساعت که زير خاک آيي
قدم بيرون نهي از کوي دنيا
نبيني نيز هرگز روي دنيا
چو رفتي رفتي از دنيا و رفتي
دگر هرگز بدنيا در نيفتي
بعقبي بارگاهي يابي از نور
بپوشي حله و در برکشي حور
وگر آلايشي داري زکاري
درآلايش بماني روزگاري
همه شرکت حواس تست در راه
همه ابليس و همت ديو بدخواه
همه مرگ تو خوي ناخوش تست
همه خشمت بدوزخ آتش تست
هرآنگه کز جهان رفتي تو بيرون
نخواهد بود حالت از دو بيرون
اگر آلوده پالوده گردي
وگرپالوده آسوده گردي
چو تو آلوده باشي و گنه کار
کنندت در نهاد خود گرفتار
و گر پ آلوده دل باشي تو در راه
فشانان دست بخرامي بدرگاه
فراز عيش وشيب و جاه با تست
بهشت و دوزخت هم راه با تست
همي تا تو چگونه رفت خواهي
درين ره بر چه پهلو خفت خواهي
اگر در پرده در پرده باشي
در آن چيزي که دروي مرده باشي
نميرد هيچ بينا دل سفيهي
نخيزد هيچ کناسي فقيهي