شماره ٣٤٦: چراغ گل اگر در زير بال بلبلان بودي

چراغ گل اگر در زير بال بلبلان بودي
کجا اوراق گل در دست تاراج خزان بودي؟
کجا گل بر سر بازار رسوايي دکان چيدي؟
کليد باغ اگر در آشيان بلبلان بودي
دماغ بال افشاني ندارد عندليب ما
چه بودي گر قفس همسايه اين آشيان بودي
گره در کار من افتاد از تنگ دهان او
نمي شد کار بر من تنگ اگر او را دهان بودي!
من آن روزي که چون شبنم عزيز اين چمن بودم
تو اي باد سحرگاهي کجا در بوستان بودي؟
نهشتي گرد راه از خود بشويد يوسف ما را
تو اي گرد کسادي در پي اين کاروان بودي
کنون خار سر ديوار دامن مي کشد از تو
خوشا روزي که صائب شبنم اين بوستان بودي