شماره ٣٣٩: چمن را داغ دارد رويت از گلهاي پي در پي

چمن را داغ دارد رويت از گلهاي پي در پي
ز ريحان هاي جان پرور، ز سنبلهاي پي در پي
زهي اقبال روزافزون، زهي اميد گوناگون
اگر دارد تلافي اين تغافل هاي پي در پي
در آغاز خط از نظاره رويش مشو غافل
که اين گل مي شود پنهان ز سنبلهاي پي در پي
ز خاک نرم گردد نخل را نشو و نما افزون
نمايد حسن را سرکش تحملهاي پي در پي
چه بال و پر گشايد عندليب ما در آن گلشن
که گردد دست گلچين غنچه از گلهاي پي در پي
توکل کن که شد از سنگ طفلان روزي مجنون
مسلسل همچو زنجير از توکلهاي پي در پي
مرا از چرب نرمي هاي خط يار روشن شد
که دارد زخم خاري در قفا گلهاي پي در پي
مرا دارد دو دل پيوسته در خوف و رجا صائب
نوازش هاي گوناگون، تغافل هاي پي در پي