شماره ٢١٠: ز بس لب تو به ابرام مي دهد بوسه

ز بس لب تو به ابرام مي دهد بوسه
به کام تلخي دشنام مي دهد بوسه
چو جام پشت لب يار تا ز خط شد سبز
به هر لبي چو لب جام مي دهد بوسه
چگونه پاي تو بوسم، که آفتاب ترا
به ترس و لرز لب بام مي دهد بوسه
به جاي نقل دهد بوسه شب حريفان را
به من لبي که به پيغام مي دهد بوسه
کباب طالع پروانه ام که شمع او را
به جاي نامه و پيغام مي دهد بوسه
هوس به آب رسانيد لعل يار و هنوز
حجاب عشق به پيغام مي دهد بوسه؟
لبش به باده کشي نيست آنقدر مايل
به رغم من به لب جام مي دهد بوسه
ز جبهه اش چو مه عيد نور مي بارد
لبي که بر رخ گلفام مي دهد بوسه
به هر که مي رسد امروز آن لب ميگون
چو جام باده به ابرام مي دهد بوسه
ز دانه طاير وحشي کي آرميده شود؟
به دل رميده چه آرام مي دهد بوسه؟
لب مرا ز زمين بوس خويش منع مکن
که عمرهاست سرانجام مي دهد بوسه
به طرح بوسه به اغيار مي دهد صائب
به من لبي که به پيغام مي دهد بوسه