شماره ٥١: عشق صيادي است گردون حلقه فتراک او

عشق صيادي است گردون حلقه فتراک او
هر دو عالم در رکاب توسن چالاک او
تا که را از خاک برگيرد، که را در خون کشد
ناوک مشکل پسند غمزه بي باک او
کشته پيکان او را شستشو در کار نيست
مي تراود چشمه کوثر ز شست پاک او
کيست در روي زمين با او تواند دست کوفت؟
کآسمان با اين زبردستي بود در خاک او
جوهر غيرت بر او ختم است از صاحبدلان
مي گريزد برق عالمسوز از خاشاک او
چون پر پروانه سوزد پرده افلاک را
چون برافروزد ز مي رخسار آتشناک او
صائب از نخجيرگاه او به ناکامي بساز
نيست هر صيد زبون شايسته فتراک او