شماره ٤٦: من که در فردوس افتادم به نقد از ياد او

من که در فردوس افتادم به نقد از ياد او
بي نيازم از تمناي بهشت آباد او
از سر کون و مکان آزاد برخيزد چو سرو
بر سر هر کس که افتد سايه شمشاد او
رتبه بيداد او بالاترست از التفات
واي بر آن کس که دارد شکوه از بيداد او
آدم مسکين به يک خامي که در فردوس کرد
چاک شد چون دانه گندم دل اولاد او
مي تواند داد صائب آسمان را خاکمال
هر که را بر کوه باشد پشت از امداد او