شماره ٣٩: گوشه آن نقاب را بشکن

گوشه آن نقاب را بشکن
ورق انتخاب را بشکن
دل ظالم شکسته مي بايد
زلف پر پيچ و تاب را بشکن
در دل شب به چشم منتظران
روزبازار خواب را بشکن
دل بي عشق را به دور انداز
شيشه بي شراب را بشکن
برو اي اشک و بر سر دريا
بيضه هاي حباب را بشکن
چون سؤال از دلت کند صائب
در لب خود جواب را بشکن