شماره ٣٨: اي خطت رهنماي سوختگان

اي خطت رهنماي سوختگان
لب لعلت دواي سوختگان
خواب مخمل شود ز همواري
خار در زير پاي سوختگان
مي کند آب تلخ، کار گلاب
در مقام رضاي سوختگان
دل آيينه را دهد پرداز
چهره با صفاي سوختگان
مژه آفتاب مي سوزد
از فروغ لقاي سوختگان
کاه را مي کند ز دانه جدا
رخ چون کهرباي سوختگان
نقش اميد مي زند بر پاي (کذا)
موجه بورياي سوختگان
برنگردد ز آستان اثر
دست خالي، دعاي سوختگان
خال رخساره قبول بود
طاعت بي رياي سوختگان