شماره ٧٤٩: از درد بود پرسش اغيار گرانتر

از درد بود پرسش اغيار گرانتر
سربار دراينجا بود از بار گرانتر
هرچند گرانسنگ بود کوه غم عشق
غمخواربود بردل افگارگرانتر
برخاطرآزرده من پرسش رسمي
از شربت تلخ است به بيمارگرانتر
برگوهربي قيمت من جوش خريدار
از گردکسادي است به بازارگرانتر
درديده صاحب نظران ديده بيشرم
از ساغرخالي است به خمارگرانتر
باچهره زرين، طمع زرزخسيسان
از سکه قلب است به دينار گرانتر
بندست سبکروحتراز پند به عاشق
پرهيز ز دردست به بيمار گرانتر
چون باز کنم من سرطومار شکايت ؟
جايي که خموشي است ز گفتار گرانتر
مزدي که زاندازه کار ست سبکتر
درپله ميزان بود از کار گرانتر
گرددسيه ازحرف مکرردل روشن
بر آينه طوطي است ز زنگار گرانتر
ناديدن يارست گران گرچه به عاشق
با يار بود ديدن اغيار گرانتر
از موي سفيد آينه ام زنگ برآورد
اين صبح بمن شد زشب تار گرانتر
بر فرق سبکروح من از طشت پرآتش
صد پرده بود طره زرتار گرانتر
بر دوش سبکروحي من دست نوازش
صائب بود از لنگر کهسار گرانتر