شماره ٧٠٠: مکن دلير تماشاي تاب موي کمر

مکن دلير تماشاي تاب موي کمر
که زير تيغ بود کامياب موي کمر
هميشه درد به عضو ضعيف مي ريزد
ز زلف بيش بود پيچ وتاب موي کمر
به خواب رفته غزالي است شوخي مژگان
نظر به پيچ و خم بي حساب موي کمر
گشاده اندبه اميد، عالمي آغوش
فتد به دست که تا نبض خواب موي کمر
ز ابر جوهر خود برق مي کند ظاهر
نمي شود کمرزر حجاب موي کمر
خراب زلف بتان مي شود ز خط معمور
مباد هيچ مسلمان خراب موي کمر
يکي هزار شد آن روز بيقراري من
که شد دو زلف درازش نقاب موي کمر
به نازکي کمرمور اگر چه مشهورست
به کيش ما نبود در حساب موي کمر
فغان که جوهر شمشير آن کمان ابرو
يکي هزار شد از پيچ و تاب موي کمر
مکن به عيب نظر از هنر که موي شکاف
کند ز مور ضعيف انتخاب موي کمر
نبسته است درين رشته جز ندامت هيچ
مرو ز راه به موج سراب موي کمر
ربوده است قرار و شکيب من صائب
خيال نازک، چون پيچ و تاب موي کمر