شماره ٦١٠: مي کشد عزت طلب خواري زدوران بيشتر

مي کشد عزت طلب خواري زدوران بيشتر
هست يوسف راخطراز چاه وزندان بيشتر
از بخيلان خط آزادي مرابرگردن است
چون نگويم شکر اين قوم از کريمان بيشتر؟
از وفور زر تهيدستان قسمت راچه سود؟
خشک گردد درميان بحر، مرجان بيشتر
سگ ز صاحب روي گردان مي شود چون سيرشد
نفس باشد درتهيدستي به فرمان بيشتر
دولت از دست دعا دارد حصار عافيت
خوابگاه شير باشد درنيستان بيشتر
زشت را آيينه تاريک باشد پرده پوش
مي نمايد روي دل گردون به نادان بيشتر
آب درظرف سفالين خوشترست ازجام زر
مي برند از عمر لذت خاکساران بيشتر
مي رسد آزار سگ سيرت به درويشان فزون
خرقه رااز بخيه باشد زخم دندان بيشتر
همت از تيغ زبان شکر خجلت مي کشد
درزمين شور بارد ابر احسان بيشتر
حيرت هرکس درين عالم به قدر بينش است
هرکه بيناتر درين هنگامه، حيران بيشتر
رتبه بسط است بيش از قبض پيش عارفان
فيض درسي پاره مي باشد ز قرآن بيشتر
هرکه را آيينه تارست صائب دربغل
مي کشد خاطر به گلخن از گلستان بيشتر