شماره ٦٠٣: باده دارد بر سر پاميکشان رابيشتر

باده دارد بر سر پاميکشان رابيشتر
زندگي از آب باشد ماهيان رابيشتر
چين زابروي توزور باده روشن نبرد
گرچه آتش نرم مي سازد کمان رابيشتر
غفلت من بيشتر گرديد از موي سفيد
صبح سنگين مي کندخواب گران رابيشتر
نيست بيصورت جدال زاهدان باصوفيان
مي کندآيينه رسوا زنگيان رابيشتر
عمرپيران از جوانان زودتر طي مي شود
قرب منزل گرم سازد رهروان رابيشتر
پشت هر شاخي که خم از بارمنت گشته است
از بهاران مي کند شکر خزان رابيشتر
هرکه ازتن پروري زآيينه دل غافل است
پاس مي دارد زگرد آيينه دان رابيشتر
در سبوي کهنه ممکن نيست گرددآب سرد
دل خنک مي گردد از دنيا جوان رابيشتر
درد برعضو ضعيف از عضوهاريزدفزون
پيچ وتاب از زلف باشد آن ميان را بيشتر
کور مادرزاد ازخواب پريشان فارغ است
مي گزد وضع جهان روشندلان رابيشتر
در سبک مغزان اثر افزون کند رطل گران
برق در فرياد آرد نيستان رابيشتر
سردمهريهاي معشوق است بر عاشق گران
پرتو مهتاب مي سوزد کتان رابيشتر
از توکل گر به حفظ حق سپارد گله را
گرگ غمخواري کند از سک شبان رابيشتر
عارفان راجوز پوچ چرخ نتواند فريفت
مي فريبد اين سبکسر کودکان رابيشتر
صيقل جانهاي تاريک است صائب جستجو
سبز سازد کاهلي آب روان رابيشتر