شماره ٤٧٠: دولت چونيست باقي بربادرفته باشد

دولت چونيست باقي بربادرفته باشد
خوابي که از خيال است از ياد رفته باشد
از جمع وخرج هستي چون حاصلي نداريم
اوراق زندگاني بربادرفته باشد
هر کس که زندگي را در بندگي سرآورد
اميدهست از اينجا آزادرفته باشد
زين صيدگاه ما را دلبستگي به دام است
چون دام هست در خاک صيادرفته باشد
پيچيده است در کوه آوازتيشه او
هرچنداز نظرهافرهادرفته باشد
در جمع کردن دل کوشش بجاست مارا
گرزين خرابه يک دل آبادرفته باشد
از امتداد هجران ترسي که دارم اين است
کز ياد او مبادا بيدادرفته باشد
بر عمر رفته افسوس صاحبدلان ندارند
خرمن چو پاک گرديد گو باد رفته باشد
بعد از هلاک گشتن دردي که دارم اين است
کز دل غمش مبادا ناشادرفته باشد
با ياد آن يگانه صائب اگردو عالم
از يادرفته باشداز يادرفته باشد