شماره ٣٢: حذر ز فتنه آن چشم نيم باز کنيد

حذر ز فتنه آن چشم نيم باز کنيد
زميزبان سيه کاسه احتراز کنيد
اگر چو غنچه درين بوستان ز اهل دليد
گره ز جبهه خود بي نسيم باز کنيد
به ناز عالم پرکار بر نمي آييد
ز هر چه هست دل خويش بي نياز کنيد
محيط عشق حقيقي در انتظار شماست
گذر چو سيل بهار از پل مجاز کنيد
ز بحر آينه سيل صيقلي گردد
معاشرت به حريفان پاکباز کنيد
اگر چه تيغ شهادت بلند پروازست
ز روي عجز شما گردني دراز کنيد
زمين نرم بود پرده دار دام فريب
ز مکر دشمن هموار احتراز کنيد
اگر ز کوتهي روز عمر درتابيد
به آه نيمشب اين رشته را دراز کنيد
قباي صورتي آب وگل نمازي نيست
ازين لباس برآييد چون نماز کنيد
ز هرچه هست بپوشيد چشم چون صائب
به روي خود در توفيق را فراز کنيد