نشاط زنده دلان پايدار مي باشد
درين پياله مي بي خمار مي باشد
در آفتاب جهانتاب محوگرديدن
نصيب شبنم شب زنده دار مي باشد
دل گرفته ز زخم زبان نينديشد
گشادآبله درخارزار مي باشد
ز درد وداغ ندارندعاشقان سيري
زمين سوخته عاشق شرار مي باشد
حذر زآه جگرسوز بينوايان کن
که تيغ خشک لبان آبدار مي باشد
ز بخت تيره دل سخت نرم مي گردد
که شمع در دل شب اشکبار مي باشد
نتيجه دل سخت است تنگ خلقيها
پلنگ خشم درين کوهسار مي باشد
ز مکر نفس بينديش در کهنسالي
که زهردربن دندان مار مي باشد
چو عيسي آن که کند نفس را عنانداري
به دوش چرخ سبکرو سوار مي باشد
چگونه سرو نباشد خجل ز دعوي خويش
که برگ بر دل آزاده بار مي باشد
ز پرده حسن همان فيض خويش مي بخشد
نقاب چهره عنبر بهار مي باشد
بساز با دل پرخون درين جهان صائب
که نافه را نفس مشکبار مي باشد