حضور خاطر اگر در نماز معتبرست
            اميد ما به نماز نکرده بيشترست
         
        
            به گرمي جگر ما دل که خواهد سوخت؟
            درين بساط که خورشيد آتشين جگرم
         
        
            شرر به آتش و شبنم به بوستان برگشت
            حضور خاطر عاشق هنوز در سفرست
         
        
            ز دار و گير خزان و بهار آسوده است
            چو سرو هر که درين روزگار بي ثمرست
         
        
            حباب کسب هوا مي کند ز بي بصري
            درين محيط که کشتي نوح در خطرست
         
        
            دميد صبح قيامت، رسيد روز جزا
            هنوز صائب مغرور مست و بيخبرست