شماره ٧٨٩: جگر لاله سيه مست ز ميخانه کيست

جگر لاله سيه مست ز ميخانه کيست
مستي نرگس مخمور ز پيمانه کيست؟
باده حوصله پرداز لب و چشم بتان
نيست از سلسله تاک، ز ميخانه کيست؟
عشق را راه سخن نيست در آن خلوت خاص
چشم مست تو گرانخواب ز افسانه کيست؟
نيست بر مهره گل، ديده بالغ نظران
رقص اين نه صدف از گوهر يکدانه کيست؟
نه به پروانه توجه، نه به بلبل دارد
هيچ معلوم نگرديد که جانانه کيست
مي توان يافت ز گردي که بر افلاک رود
که گذار تو، به سر وقت که و خانه کيست
آب رحم از دل سنگين فلک مي جوشد
برق رخسار تو مهمان سيه خانه کيست؟
زان تغافل که به ليلي دل مجنون دارد
دوربينان همه دانند که ديوانه کيست
ز آستين پر و بالي که به شمع افشاند
روشن است اين که دل سوخته پروانه کيست
نيست چون مهره افلاک ز سيرش آرام
تا دل پاره ما سبحه صد دانه کيست
شد ز فرياد تو صائب جگر سنگ کباب
دل نالان تو ناقوس صنمخانه کيست؟