شماره ٢٧٧: لطف او با ديگران ناز و عتابش بر من است

لطف او با ديگران ناز و عتابش بر من است
صحبت گرمش به اغيار و کبابش بر من است
يک سر مو غافل از حال ضعيفان نيستم
گر فتد مويي در آتش پيچ و تابش بر من است
کرم شب تابي فلک گر شمع بالينم کند
منت روي زمين از آفتابش بر من است
مي کند هر کس به غير از حق سئوال از ديگران
مشت خاکي بر دهانش زن جوابش بر من است!
حاصل فرمانروايي نيست جز وزر و وبال
بي حسابي مي کند هر کس، حسابش بر من است
خشک مغزان را کنم صائب به شعر تر علاج
هر که را دردسري گيرد گلابش بر من است