شماره ٢٢٩: جمع دل در عالم اسباب کردن مشکل است

جمع دل در عالم اسباب کردن مشکل است
حفظ خرمن در ره سيلاب کردن مشکل است
رخنه اي از هر بن مو هست در ملک بدن
حفظ اين منزل ز چندين باب کردن مشکل است
مي کند کار نمک با ديده ها موي سفيد
خواب آسايش درين مهتاب کردن مشکل است
چاره سرگشتگي جز لنگر تسليم نيست
سر برون از عقده گرداب کردن مشکل است
حفظ صورت مي توان کردن به ظاهر در نماز
روي دل را جانب محراب کردن مشکل است
مي شود آسان ز ياد تلخي صبح خمار
توبه هر چند از شراب ناب کردن مشکل است
چون صف مژگان تواند اشک را مانع شدن؟
خار را سرپنجه با سيلاب کردن مشکل است
عارفان را چشمه کوثر نسازد دل خنک
تشنه ديدار را سيراب کردن مشکل است
شرم را نتوان ز پاس حسن غافل ساختن
دولت بيدار را در خواب کردن مشکل است
مست نتوان کرد زاهد را به صد جام شراب
اين زمين خشک را سيراب کردن مشکل است
خامشي در عالم آب است از مستي حجاب
گر چه تسخير نفس در آب کردن مشکل است
سهل باشد ريختن در شوره زار آب حيات
زندگاني صرف خورد و خواب کردن مشکل است
از معلم مي برد آرام صائب طفل شوخ
زندگاني با دل بي تاب کردن مشکل است