شماره ٨٧: مگر از خانه بيرون آمد آن گل بي حجاب امشب؟

مگر از خانه بيرون آمد آن گل بي حجاب امشب؟
که بوي ياسمن دارد فروغ ماهتاب امشب
ز نور مه، نظر چون مهر تابان خيره مي گردد
مگر يک جانب افتاده است از رويش نقاب امشب؟
کدامين آتشين جولان به سير ماهتاب آمد؟
که سوزد در نظرها چون پر پروانه خواب امشب
مي روشن ز بي قدري چراغ روز را ماند
ز بس گرديده عالم شير مست ماهتاب امشب
ز نور ماه، خون دختر رز شير مادر شد
بده ساقي مي لعلي مسلسل همچو آب امشب
درانداز زمين بوس است با آن سرکشي گردون
ز بس روي زمين از ماه شد با آب و تاب امشب
ز شکر خنده مه شد هوا چندان به کيفيت
که مي گردد نمک بيهوش داروي شراب امشب
مگر آن خرمن گل، تنگ خود را در بغل دارد؟
که طوفان مي کند در مغزها بوي گلاب امشب
دو بالا گردد از مهتاب، زور باده روشن
عجب نبود اگر صائب شود مست و خراب امشب