شماره ١٩: در قلزم مي همچو حباب است دل ما

در قلزم مي همچو حباب است دل ما
از خانه به دوشان شراب است دل ما
موقوف نسيمي است ز هم ريختن ما
چون برگ خزان پا به رکاب است دل ما
سطري است ز پيشاني ما راز دو عالم
بي پرده تر از عالم آب است دل ما
از جنبش مهدست گرانخوابي اطفال
از گردش افلاک به خواب است دل ما
چون تيغ برهنه است چو افتد به سرش کار
هر چند که در زير نقاب است دل ما
اينجا که منم قيمت دل هر دو جهان است
آنجا که تويي در چه حساب است دل ما
هر چند که در هر چمن آتش نفسي هست
صائب ز نواي تو کباب است دل ما