شماره ٧٦٣: عالم ختن شد از قلم مشکسود ما

عالم ختن شد از قلم مشکسود ما
جاي ترحم است به زخم حسود ما
برهان آدميت ما، قدسيان بسند
گو شعله زاده اي ننمايد سجود ما
خورشيد از کدام افق سربرآورد؟
آفاق پر شده است ز گفت و شنود ما
خورديم بس که سيلي اخوان روزگار
نيلي شد آب چاه ز روي کبود ما
صائب غنيمت است که در سنگلاخ دهر
خنديد بخت سبز به روي کبود ما