شماره ٦٥٣: رسيده است به آفاق صيت دولت ما

رسيده است به آفاق صيت دولت ما
تپيدن دل بي تاب ماست نوبت ما
کلاه گوشه اقبال ماست بي کلهي
گذشتگي ز دو عالم بود جنيبت ما
خزينه گهر ما معاني رنگين
بريدن از دو جهان است تيغ جرأت ما
ز نور جبهه ما مي شود جگرها آب
ز داغ عشق بود آفتاب رايت ما
چو صبح، حق نفس بر جهانيان داريم
نمک به چشم جهان ريخت شور فکرت ما
هزار تيغ زبان را نمود جوهردار
دگر چه کار کند پيچ و تاب غيرت ما؟
چو نوبهار، بود از معاني رنگين
تمام روي زمين، زير بار نعمت ما
دهن چو شيشه گشاييم بهر شادي خلق
وگرنه مهر خموشي است جام عشرت ما
زيادتي نکند هيچ لفظ بر معني
ز راست خانگي خامه عدالت ما
ز مهر و ماه نداريم روشنايي چشم
ز نور فطرت ما روشن است خلوت ما
گرفته بود چمن را فسردگي صائب
شدند نغمه سرا، بلبلان ز غيرت ما