شماره ٢١٥: طي به ماهي سازد از کندي، ره يک روزه را

طي به ماهي سازد از کندي، ره يک روزه را
رشته بيرون آمده است از پاي، ماه روزه را
در مه شوال، دست از باده روشن مدار
صيقل سي روزه بايد، ظلمت سي روزه را
در خسيسان عيب ظاهر گردد اسباب طمع
مي کند کوري مثني، کاسه دريوزه را
دل ز دنيا زودتر گردد جوانان را خنک
کهنگي از سردي آب است مانع کوزه را
در غريبي زود ميرد ناز پرورد وطن
شد نگين دان چار ديوار لحد فيروزه را
سخت رويي با ملايم طينتان زيبنده نيست
در زمين نرم بيرون آور از پا موزه را
ديده عاشق نگردد صائب از ديدار سير
کز طمع سيري نباشد کاسه دريوزه را