شماره ١٧٤: کو مي گرمي که در جوش آورد خون مرا؟

کو مي گرمي که در جوش آورد خون مرا؟
چون شفق سازد فلک پرواز گلگون مرا
از محک افزون شود قدر زر کامل عيار
سرکشي از سنگ طفلان نيست مجنون مرا
پخته شد از گوشه عزلت شراب نارسم
خم برون آورد از خامي فلاطون مرا
معني نازک نباشد ايمن از عين الکمال
نيل چشم زخم باشد لفظ، مضمون مرا
بي گناهي مي کشد از قاتل خود انتقام
چون حنا پامال نتوان ساختن خون مرا
سخت تر گردد گره هرگاه صائب تر شود
نيست ممکن مي گشايد جان محزون مرا