شماره ١: اگر نه مد بسم الله بودي تاج عنوان ها

اگر نه مد بسم الله بودي تاج عنوان ها
نگشتي تا قيامت نوخط شيرازه، ديوان ها
نه تنها کعبه صحرايي است، دارد کعبه دل هم
به گرد خويشتن از وسعت مشرب بيابان ها
به فکر نيستي هرگز نمي افتند مغروران
اگر چه صورت مقراض لا دارد گريبان ها
سر شوريده اي آورده ام از وادي مجنون
تهي سازيد از سنگ ملامت جيب و دامان ها
حيات جاودان خواهي به صحراي قناعت رو
که دارد ياد هر موري در آن وادي سليمان ها
گلستان سخن را تازه رو دارد لب خشکم
که جز مي رساند در سفال خشک، ريحان ها؟
نمي بيني ز استغنا به زير پا، نمي داني
که آخر مي شود خار سر ديوار، مژگان ها
کدامين نعمت الوان بود در خاک غير از خون؟
ز خجلت بر نمي دارد فلک سرپوش اين خوان ها
چنان از فکر صائب شور افتاده است در عالم
که مرغان اين سخن دارند با هم در گلستان ها