گله خاموش

کس نيست در اين گوشه فراموشتر از من
وز گوشه نشينان توخاموشتر از من
هر کس به خياليست هم آغوش و کسي نيست
اي گل به خيال تو هم آغوشتر از من
مي نوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق
اما که در اين ميکده غم نوشتر از من
افتاده جهاني همه مدهوش تو ليکن
افتاده تر از من نه و مدهوشتر از من
بي ماه رخ تو شب من هست سيه پوش
اما شب من هم نه سيه پوشتر از من
گفتي تو نه گوشي که سخن گويمت از عشق
اي نادره گفتار کجا گوشتر از من
بيژن تر از آنم که بچاهم کني اي ترک
خونم بفشان کيست سياوشتر از من
با لعل تو گفتم که علاجم لب نوشي است
بشکفت که يارب چه لبي نوشتر از من
آخر چه گلابي است به از اشک من اي گل؟
ديگي نه در اين باديه پرجوشتر از من