شماره ٧١

شيخ ما کامل و مکمل بود
قطب وقت و امام عادل بود
گاه ارشاد چون سخني گفتي
در توحيد را نکو سفتي
يافعي بود نام عبدالله
رهبر رهروان آن درگاه
صالح بربري روحاني
شيخ شيخ من است تا داني
پير او هم کمال کوفي بود
کز کمالش بسي کمال افزود
باز باشد ابوالفتوح سعيد
که صعيدي است آن سعيد شهيد
از ابي مدين او عنايت يافت
به کمال از ولي ولايت يافت
مغربي بود و مشرقي به صفا
آفتابي تمام مه سيما
شيخ ابي مدين است شيخ سعيد
که نظيرش نبود در توحيد
ديگر آن عارف و دود بود
کنيت او ابوسعود بود
بود در اندلس ورا مسکن
بس کرم کرد روح او با من
پير او بود شيخ ابوالبرکات
به کمال و جمال و ذات و صفات
باز ابوالفضل بود بغدادي
افضل فاضلان به استادي
شيخ او احمد غزالي بود
مظهر کامل جمالي بود
خرقه اش پاره بود و او بکراست
زانکه نساج آن ابوبکر است
پير نساج شيخ ابوالقاسم
مرشد عصر و ذاکر دايم
باز شيخ بزرگ ابو عثمان
که نظيرش نبود در عرفان
مظهر لطف حضرت واهب
بندگي ابوعلي کاتب
شيخ او شيخ کاملش دانند
بوعلي رودباريش خوانند
شيخ او هم جنيد بغدادي
مصر معني دمشق دلشادي
شيخ او خال او سري سقطي
محرم حال او سري سقطي
باز شيخ سري بود معروف
چون سري سر او به او مکشوف
او ز موسي جواز احسان يافت
کفر بگذاشت نقد ايمان يافت
يافت در خدمت امام مجال
بود بواب درگهش ده سال
شيخ معروف را نکو مي دان
شيخ داود طائيش مي خوان
شيخ او هم حبيب محبوب است
عجمي طالب است و مطلوب است
پير بصري ابوالحسن باشد
شيخ شيخان انجمن باشد
يافت او صحبت علي ولي
گشت منظور بندگي علي
خرقه او هم از رسول خداست
اينچنين خرقه اي لطيف کراست
نعمت اللهم و ز آل رسول
نسبتم با علي است زوج بتول
اينچنين نسبت خوشي به تمام
خوش بود گر ترا بود والسلام