شماره ٣٨

چشم اهل مراقبت بايد
که نظر را به غير نگشايد
آينه صد هزار اگر شمرد
در همه آينه يکي نگرد
خواه تنها و خواه با تنها
چون بود با خدا بود همه جا
گوشه چشم سوي او دارد
نقش او در خيال بنگارد
در گلستان گلي اگر چيند
شيشه پر گلاب مي بيند
گر خرد ور فروشد آن عاقل
نشود از خداي خود غافل
سايه و آفتاب بر من و تو
خط موهوم مي نمايد دو
خط موهوم اگر براندازي
خانه از غير او به پردازي
همه جا آفتاب تابان است
نظري کن ببين که اين آنست