شماره ٣٦

اولا توحيد کلي آن اوست
کل کليات در فرمان اوست
آنگهي ابلاغ جامع يافته
در همه مصنوع صانع يافته
کون جامع مظهر ذات و صفات
سايه حق آفتاب کاينات
وجهي از امکان و وجهي از وجوب
در شهادت آمد از غيب الغيوب
صورت و معني به هم آراسته
ظاهر و باطن به هم پيراسته
جمع کرده خلق و حق با همدگر
همچو نوري مي نمايد در نظر
هفت دريا قطره اي از جام اوست
روح قدسي رند دردآشام اوست
چيست عالم بي وجود او عدم
مي دهد جودش وجودي دم بدم
بنده اوئيم و او سلطان ما
جسم و جان مائيم و او جانان ما
سرور مجموع رندان مير ماست
اينچنين ساقي مستي پير ماست
آفتاب است او ولي نامش قمر
آفتابي در قمر خوش مي نگر
نور او از چشم ما ظاهر شده
آمده منظور ما ناظر شده