شماره ٣١

نقطه اي در دايره بنموده ميم
ميم اين معني طلب فرما ز جيم
لازم جيم است ميم اي يار من
کي بود بي ميم جيم اي يار من
عارفان دانند راز عارفان
عارفانه گفته عارف بخوان
جنبش سايه بود از آفتاب
با تو گفتم سر عالم بي حجاب
از وجودش سايه مي يابد وجود
ورنه بي او سايه را بودي نبود
وحدت از ذات است و کثرت از صفات
وحدت و کثرت بجو در کاينات
گر دو مي خواني بخوانش صادقي
ور يکي گويي بگو گر عاشقي
حق تعالي بر همه شيي شهيد
جان من شهد شهادت زو چشيد
آيت غيب و شهادت را بخوان
وحدت و کثرت از اين هر دو بدان
غيب باطن دان شهادت ظاهرش
آن يکي اول بگير اين آخرش
باطن او غير ظاهر دانمش
اول او عين آخر خوانمش
حال ماضي را و مستقبل بدان
حد فاصل حال باشد در ميان
گر نبودي حال بودي بي شکي
ماضي و مستقبل اي عاقل يکي
از خط موهوم آن يک دو نمود
دو نمود اما حقيقت دو نبود
خط موهوم ار نبودي در ميان
کي نمودي يک حقيقت دو جهان
خوانم از لوح ابد راز ازل
مي نوازم تا ابد ساز ازل