شماره ٧٣٦: تن فدا کن تا همه تن جان شوي

تن فدا کن تا همه تن جان شوي
جان رها کن تا همه جانان شوي
گرد اين و آن چه مي گردي مدام
اين و آن را مان که اين و آن شوي
ترک کرمان کن به مصر جان خرام
تا به کي سرگشته کرمان شوي
ماه ماهاني ببين اي نور چشم
آن او باشي چو با ماهان شوي
گنج او در کنج اين ويران نهاد
گنج او يابي اگر ويران شوي
عيد قربان است جان را کن فدا
عيد خوش يابي اگر قربان شوي
جامع قرآن بخواني حرف حرف
گر چو سيد جامع قرآن شوي