شماره ٧٣١: متناهي شود بتو همه شيي

متناهي شود بتو همه شيي
تا شوي منتهي به حضرت وي
غايت ذوق ما کجا يابد
بجز از ما و همچو ما هي هي
زاهد و زهد و آرزوي شراب
ما و ساقي و ساغر پر مي
کشته عشق زنده ابد است
کي بميرد کسي کزو شد حي
آفتابست و عالمش سايه
هر کجا او رود رود در پي
نور او را به نور او ديديم
نه به يک چيز بلکه در همه شيي
سر سيد ز نعمت الله جو
دم نائي طلب کنش از ني