شماره ٧٠٥: خواه نباتي و خواه حيواني

خواه نباتي و خواه حيواني
هر يک مظهري است رباني
مي و جامي و عاشق و معشوق
موج و آب و حباب را ماني
دل خود را بدست زلفش ده
جمع مي باش از پريشاني
گفته عارفان به جان بشنو
چند گفتار اين و آن خواني
گاه در يزد يار خود مي جوي
باش با يار کان کرماني
اي که جوياي اين و آن گشتي
باش با خود همين و هم آني
عارفانه به تخت دل بنشست
سيد مسند مسلماني