شماره ٦٨٣: حال او از بشر چه مي پرسي

حال او از بشر چه مي پرسي
قصه خير و شر چه مي پرسي
لب شيرين او به ذوق ببوس
لذت نيشکر چه مي پرسي
آفتابي چو رو به ما بنمود
از جمال قمر چه مي پرسي
جسم و جان است و جام و مي با هم
سخن از بحر و بر چه مي پرسي
غير او نيست هر چه هست يکي است
اي برادر دگر چه مي پرسي
خبر عاشقان ز عقل مپرس
خبر از بي خبر چه مي پرسي
گنج اسما ز نعمت الله جو
کسيه سيم و زر چه مي پرسي