شماره ٦٨٢: در پي عشق روان شو که بجائي برسي

در پي عشق روان شو که بجائي برسي
دردي درد بخور تا به دوائي برسي
به سر کوي محبت به صفا بايد رفت
باشد آنجا به مقامي به صفائي برسي
مي و ميخانه ما آب و هوائي ديگر است
خوش بود گر به چنين آب وهوائي برسي
نرسي در حرم کعبه مقصود بخود
همرهي جو که در اين راه بجائي برسي
بي نوائي چه کني برگ و نوائي بکف آر
نعمت الله بطلب تا بنوائي برسي