شماره ٦٣٦: تا ببيند روي خود در آينه

تا ببيند روي خود در آينه
کرده پيدا خوب و در خور آينه
صورتش در آينه بنموده روي
گشته زان معني مصور آينه
هر نفس جامي دهد ساقي مرا
بخشدم هر لحظه ديگر آينه
آينه با او نشسته روبرو
او تجلي کرده خوش بر آينه
روي او در آينه بيند عيان
هر که را باشد منور آينه
تا شود روشن ترا اسرار عشق
آينه بردار و بنگر آينه
ساغري مي نوش کن شادي ما
نعمت الله را ببين در آينه