شماره ٦٢٥: جز يکي نيست بيائيد که گوئيم همه

جز يکي نيست بيائيد که گوئيم همه
همه از عين يکي باز بجوئيم همه
اي که گفتي که چنان گفت و چنين مي گويد
وقت آن است که در آب بشوئيم همه
ما همه آب حياتيم و همه بحر محيط
گر چه مانند حبابيم بروئيم همه
بوي آن زلف ز هر تاره مو مي شنويم
لاجرم زلف بتان جمله ببوئيم همه
عقل ديوانه شود چون شنود قصه عشق
دور نبود که بگوئيم دلوئيم همه
آب روي همه قطره چو ما مي بينيم
شايد ار ما همه قطره بپوئيم همه
نعمت الله چو يکي باشد و آن يک همه اوست
هر يکي را سزد ار زانکه بگوئيم همه