شماره ٥٩٦: جنت المأواي ما خلوت سراي ميکده

جنت المأواي ما خلوت سراي ميکده
جان سرمست خراباتي فداي ميکده
در هواي ميکده بر باد خواهم داد دل
هر که را جانيست باشد در هواي ميکده
همدم مير خراباتيم و با رندان حريف
پادشاه عالمي آمد گداي ميکده
عاشق و مستم برو اي زاهد خلوت نشين
صومعه هرگز ندارم من به جاي ميکده
صاف درمان است جام درد درد عشق او
هر که را دردي است باشد مبتلاي ميکده
بر سر بازار سودا مايه سود دوکون
هر چه حاصل کرده ام دارم براي ميکده
ناله دلسوز سيد مطرب عشاق ماست
مي نوازد ساز جانها از نواي ميکده