شماره ٥٧٠: هر بنده که سوي شه برد راه

هر بنده که سوي شه برد راه
هم شاه بود به دولت شاه
ما شاه درون پرده ديديم
ديگر نرويم سوي خرگاه
اي شاه تو قرص آفتابي
ما خاک محقريم در راه
تو جان طلبي و ما نخواهيم
هستيم درين سخن به اکراه
ما زان توايم و هر چه داريم
العبد و ماله لمولاه
در نامه چه شرح دل نويسم
هستي تو ز سر سينه آگاه
هست از نظر تو ناظر حق
سلطان دو کون نعمت الله