شماره ٥٦١: برو اي عقل و بس محال مگو

برو اي عقل و بس محال مگو
بگذر از وهم وز خيال مگو
سرآبي تو از سراب مپرس
خضر وقتي سخن ز آل مگو
با حريفان مست مجلس ما
جز حديث مي زلال مگو
سخن از ديده گو اگر گوئي
خبر از حال گو ز قال گو
از همه رو جمال سيد بين
دم مزن سر ذوالجلال مگو